.:| هنر، معماری و مرمت  ابنیه تاریخی |:.

.:| هنر، معماری و مرمت ابنیه تاریخی |:.

Eskan ara Ltd. co (M.D)-------------- Art, Architecture & Historic Building Reparation
.:| هنر، معماری و مرمت  ابنیه تاریخی |:.

.:| هنر، معماری و مرمت ابنیه تاریخی |:.

Eskan ara Ltd. co (M.D)-------------- Art, Architecture & Historic Building Reparation

دکتر سید محسن میرحیدر

 Mohsen Mir-heydar

 

 Read more to go and do not forget to comment


مهندس سید محسن میرحیدر، معمار و متولد سال ۱۳۱۵ شمسی کرمانشاه ایران است . فوق لیسانس معماریش را از دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۳ شمسی دریافت نموده و داراى درجه ph.M در برنامه ریزى و طراحى شهرى از مؤسسه معمارى لندن (A-A) در سال ۱۳۵۰شمسی می باشد .

 

عناوین و فعالیت ها

(53-1352 ش) تدریس اقتصاد شهرى براى دوره دکتراى شهرسازى در دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران

(53-1350 ش) تدریس اقتصاد شهرى و منطقه اى براى دوره کارشناسى دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران

(50-1338 ش) طراح معمارى و مسؤول پروژه در مهندسین مشاور امیرنصرت منقح، یوسف شریعت زاده وهمکاران

(60-1350 ش) عضو هیأت مدیره و قائم مقام مدیرعامل «مهندسین مشاور بنیان»

(از سال 1362 ش) مدیرعامل «مهندسین مشاور پیرراز» از سال۶۲

(71-1970م) عضو هیأت داوران پروژه دیپلم رشته شهرسازى و برنامه ریزى مؤسسه معمارى لندن

(از سال 1970م)عضو مؤسسه معمارى لندن (A-A)

عضو هیأت داوران براى انتخاب بهترین طرح بیمارستانى (جایزه آبادى(

(1371 ش) عضو کمیته عالى بررسى طرح هاى جامع دانشگاه ها و برنامه ریزى فضاهاى آموزشى وزارت فرهنگ و آموزش عالى

(72-1370 ش) عضو شوراى گروه معمارى جامعه مهندسان مشاور ایران

(74-1372 ش) عضو شوراى برنامه ریزى و هماهنگى جامعه مهندسان مشاور ایران

(73-1371 ش) عضو کمیته عالى و تخصصى تدوین مقررات ملى ساختمان

(73-1372 ش) عضو کمیته بررسى و اصلاح نظام فنى و اجرایى طرحهاى عمرانى کشور

( 1375 ش) عضو کمیته بررسى و تنظیم آیین نامه اجرایى قانون نظام مهندسى کشور

( 1375 ش) عضو هیأت مؤسسین انجمن صنفى مهندسان مشاور معمار و شهرساز

(77-1375 ش) عضو اولین هیأت مدیره کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران

عضو انجمن صنفى مدیران فنى و اجرایى

مدیریت و سرپرستى پروژه هایى چون «کاخ جوانان»، «سینما صحرا»، «ساختمان هاى اولیه دانشگاه کرمان»، «چاپخانه اسکناس بانک مرکزى» و... (قبل از انقلاب) و «بیمارستان آموزشى کرمان»، «پروژه اجلاس سران کشورهاى اسلامى»، «کتابخانه ملى ایران»، «مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسى وزارت امور خارجه»

محمد شمخانى : چیزى که حالا و بعد از چند دهه کار مداوم معمارى، «محسن میرحیدر» را به ما معرفى میکند و مى شناساند، نه قرار گرفتن در یک روند تولید و تبلیغ ، که تأثیرگذارى او در عرصه معمارى معاصر ایران است. تأثیرى که بیش از همه و به زعم خود معمار، مدلول یک تجربه تیمى است و یک کار گروهى منسجم. نکته اى که نبود یا کمبود آن حالا حرفه «مهندسین مشاور» را تهدید مى کند و آن را به سمت و سوى نوعى «تک صدایى» که بیگانه با درونه واقعى هنر معمارى است، پیش مى برد، هنرى که میرحیدر آن را فراتر از هنر مجسمه سازى و نقاشى و گرافیک و... مى داند و حضور و هم نهادى دیگر هنرها را در آن مسلم مى شمارد: «در معمارى چیزى که بسیار مهم مى نماید و تا حدودى از نظر معماران امروز ایران پوشیده مانده، مسأله فضا است. فضایى که انسان با آن ارتباط دارد و در پرورش و

پویایى انسان تأثیر دارد. وقتى با حق الزحمه اندکى باید به معمارى بپردازیم و فرصت کافى براى رسیدگى به همه جوانب نداشته باشیم، بسیارى ترجیح مى دهند که فقط به حجم توجه کنند تا به فضا.  بنابراین با کار اندک و توضیح زیاد، تمام بحث ها در اطراف فرم خارجى صورت مى پذیرد و باقى محتواى بنا در سایه قرار مى گیرد.»

میرحیدر که مدیریت و نظارت او را در کارهاى بزرگى چون «پروژه اجلاس سران کشورهاى اسلامى» و «کتابخانه ملى ایران» دیده ایم و به یاد داریم، در برابر این پرسش که مشکل اصلى معمارى الآن و امروز ایران چیست، به از بین رفتن تیمهاى بزرگ و کم رنگ شدن کارهاى تیمى اشاره مى کند و مى گوید:

«وقتى در یک پروژه بزرگ معمارى از نام طراح اصلى یا شخص طراح سؤال مى شود، این حاصل عدم اطلاع پرسشگر از مسائل و مشکلات و طبیعت کار معمارى است. اینکه طراح پروژه کیست و طراحى اصلى را چه کسى انجام داده است، تنها در پروژه هاى کوچک چندهزار متر مربعى تا حدودى مصداق مى یابد. در پروژه هاى بزرگ اما، این پرسش و پاسخ آن نمى تواند گویاى مطلبى باشد. در کارهاى بزرگ معمارى ممکن است تیم طراحى به سرپرستى یک نفر کارى انجام بدهد که هم ارزش با مدیریت و تیم سرپرستى اجراى کار است و این درست مانند موسیقى هاى کلاسیک بزرگ است که یک مصنف دارد و یک رهبر ارکستر. در موسیقى هاى سمفونیک، ارزش کار رهبران ارکستر گاهى مى تواند هم ارزش و گاهى حتى ارزشمندتر از کار مصنف موسیقى باشد. یک موسیقى سمفونیک خوب و کامل حاصل همکارى عاشقانه کانداکتور و کامپوزر است. در معمارى نیز مهمترین قسمت کار؛ کارى که بخواهیم به اتمام برسد نه در حد ماکت و مقدارى نقشه بماند، در مرحله سوم (نظارت بر اجراى کار) شکل مى گیرد و این مشابه کار همان رهبر ارکستر است. متأسفانه در این زمینه با بى عنایتى مسؤولین ذیربط کار رهبرى تیم اجرایى فراموش شده و حرمت خود را از دست داده و در نتیجه تأثیر بسیار چشمگیرى در کیفیت معمارى امروز ما گذاشته و مى گذارد.»

میرحیدر «پایین بودن حق الزحمه» و «بى مهرى مسؤولین نسبت به مهندسین مشاور» را باعث شتابزدگى و افت کیفیت در اجراى آثار معمارى مى داند و معتقد است که نهادینه شدن این روش و منش صدمات جبران ناپذیرى به طرح هاى ماندگار مى زند: «در معمارى طراح باید زیباترین پاسخ را براى مسائل فنى، اقلیمى، عملکردى و... بیابد. پاسخهایى که موارد یادشده را برنتابد، نمى تواند از منظر زیبایى شناختى قابل ارزیابى باشد. انجام کارهاى این چنینى، یعنى بررسى و شناخت مسائل پیش گفته و تلاش براى تهیه پاسخ مطلوب براى آن، از مهندسین باتجربه که دستمزد آنها به طبع بیشتر از جوانان است، برمى آید و این مستلزم دریافت حق الزحمه مناسبى است که هزینه هاى لازم را تأمین نماید. کار معمارى کارى نیست که با چند سال تجربه محدود به جمیع جوانب آن اشراف پیدا کنیم و نیاز مبرمى به مطالعه و تجربه رشته هاى مختلف مربوط به مسائل فنى و زیبایى شناختى و اجتماعى و روانى و... دارد.»

در پس این دغدغه هاى حرفه اى و وطنى میرحیدر، اما ، دغدغه هاى بزرگترى هم وجوددارد که نارسایى هاى ذکر شده شالوده آنها را هم به هم مى ریزد. یکى از این حساسیت ها، خوانایى و توانایى معمارى معاصر ایران در متن بزرگتر جهانى است: «ما در مملکتى زندگى مى کنیم که سالیان سال و قرنها معمارى ما حرف اول را زده و سرمشق معماران جوامع دیگر بوده است. معمارى ما که زمانى پاسخگوى پسند و خورند زندگى مردم و متناسب با شرایط اقلیمى و محیطى محل و... بوده، امروز منزوى شده و از آن نه در دانشکده ها، نه در جامعه و نه دردنیا حرفى به میان نمى آید. اگر خارجى ها معمارى و تاریخ با ارزش معمارى ما را نادیده بگیرند حرجى نیست، اما اینکه ما بیاییم و بیرون از ایران هم کارى به سبک و سیاق غربى ها و با ضعف هاى خاص کارهاى امروز خودمان ارائه بدهیم، باعث سرافکندگى است. براى مثال مى توان از سرکنسولگرى هاى وزارت خارجه یاد کرد که در هیچ کدام از آنها نشانى از ایران به چشم نمى آید. این بدان معنا نیست که باید سردر ساختمان را کاشى کارى یا با قوس شکسته اجرا نمایند، بلکه تهیه طرحى که در آن روح معمارى ایرانى و سلیقه ایرانى سارى و جارى باشد، میزان است.

بالاخره باید یک تفاوتى بین معمارى سرکنسولگرى ایران با امارات متحده عربى درخارج وجودداشته باشد و خودنمایى کند!!»

این تقلیدگرى و منریسم درمعمارى معاصر ایران، بدون شک مدلول چند دلیل بنیادى و کلیدى است که میرحیدر آنها را چنین بازگو مى کند: معمار ما ریزه ریزه شخصیت خود را در برابر یک عده تازه به دوران رسیده، کارفرماهاى حسرتى و مقلد تمدن غربى ازدست داده است.معمار ما خودباخته هنر غرب است. براى تربیت معمار ایرانى نه دانشگاهها قدمى برداشته اند، نه مجریان و مسؤولین شانس مطالعه و تجربه و تحقیق به معماران مى دهند و نه کارفرمایان دراین زمینه انتظار و درخواستى دارند. آنها هم دوست دارند که لااقل ظاهر ساختمان ها شبیه ساختمان هاى خارجى باشد. این مشکل اصلى شهرهاى بى سیما است. در بسیارى ازمجلات معمارى نیز وقتى درباره یک ساختمان گزارشى ارائه مى گردد، متأسفانه فقط به عکس نماهاى خارجى، حجم هاى خارجى و فرم کلى و خارجى بنا بسنده مى شود. تا آنجا که براى بسیارى از دانشجویان معمارى این توهم به وجود مى آید که معمارى همان مجسمه سازى در مقیاس بزرگ است. ارزش معمارى و زیبایى حجم خارجى وقتى قابل ارزیابى مى شود که حاصل و بازگوکننده فرم وفضاى داخلى باشد.

فضاى داخلى طبیعتاً تحت تأثیر شرایط عملکردى، انسانى، اقلیمى، فرهنگى و... فرم مى گیرد.یک معمار اصیل و یک معمار به معناى واقعى کلمه، بدون تردید کسى است که در سایه تمام تلاش ها و تردیدهاى حرفه اى و زیبایى شناسیک خود، مردم و مخاطب و مقیم معمارى را خوب بشناسد و درنظر بگیرد و بیاورد.

نکته اى هم که درچندساعت هم نشینى و مصاحبت بى روى و ریاى این هنرمند چشمگیر بود و مى نمود و خود را نشان مى داد، اشاره هاى مکرر به مسائل ملموس معمارى در ارتباط و پیوند با زندگى روزمره مردم بود و تقابل معمارى کلان و خرد و مقایسه معمارى شاخص و سمبلیک با معمارى براى مردم.  او در بیان دغدغه هاى شهروندى اش یک جا چنین مى گوید: شاید ۸۰درصد ازمجلات معمارى دنیا، آثارى که به عنوان معمارى شاخص ارائه مى دهند ساختمان هاى برگزیده اى چون موزه و تئاتر و... باشد و فرم و فضاى یک آپارتمان ادارى، مسکونى و یا خدماتى و تجارى نباشد. بنابراین معمارى مردم واره که در ارتباط مستقیم با نیازهاى مردم است، به کنار گذاشته شده و موردتوجه صاحبنظران و منتقدان قرارنمى گیرد. براى مثال وقتى آپارتمانى با حداقل متراژ قرار است طراحى شود، باید به خیل سلیقه ها و تقاضاهاى گوناگون افراد استفاده کننده توجه داشت و در غیر این صورت و چنان که بسیار مى بینیم، فرم هاى خاص در درون فضا تأمین کننده این تنوع سلیقه نبوده و مزاحم یک زندگى آرام و قابل قبول خواهدبود. به این ترتیب پرداختن به معمارى چیزى نیست که بتواند در مجلات تخصصى موردبحث قرار بگیرد و بنابراین حرف ازمعمارى فرمان نامربوطى هست و پیش مى آید که داراى حجم خارجى ناخوشایند و بى سیمایى است.

این حرف هاى به ظاهر کلى و دراصل کاربردى برآمده از چنددهه تجربه معمارى است که «تأثیرگذارى»، «توسعه پایدار»، «کارگروهى»، «انگیزه و حرکت» و «استفاده از الگوهاى مؤثر» را سرلوحه کارهاى خود قرارداده و درنهایت نیز به جمع بندى درستى رسیده است. این را پنج دهه تحصیل، تحقیق، تدریس و تعمیم داشته ها و دانسته ها و دریافت ها به یک سرى پروژه هاى کلیدى، که سیرى صعودى نیز داشته، این را به ما مى گوید. دراین مورد تنها کافى است که به پروژه «اجلاس سران کشورهاى اسلامى» یا «کتابخانه ملى ایران» اشاره کنیم، که یکى در کوتاهترین زمان ممکن (۶ماه) از دست درمى آید و یکى تبدیل به اثرماندگارى مى شود که دور از هرنوع اتلاف منابع و انرژى درجریان طراحى و اجراى ساختمان ها، آینده و آیندگان را نیز درنظرمى گیرد و نشانه مى رود. این موفقیت ها که فقط در همین موارد یادشده خلاصه نمى شود، حتماً ریشه در اصول وعقایدى دارد که در بلندمدت به دست آمده است : پس از واردشدن درکارحرفه اى بیشترین تأثیر را از دوست و همکارم مرحوم یوسف شریعت زاده گرفته ام. براساس یک سرى ارزش هاى خانوادگى، شخصیت شریعت زاده مرا مجذوب خودکرد و تا زمانى که در قید حیات بود درکنارش بودم و با هم کارمى کردیم و به عبارتى مرجع فنى و هنرى من بود.

درحال حاضر نیز درکار حرفه اى همان دیدگاه را داریم و همان خط مشى را ادامه مى دهیم. شریعت زاده اصول خود را داشت و به تبعیت از او مهندسین مشاور «پیرراز» در چند اصل پابرجامانده است و امیدوارم برجابماند.

هرگز یک ریال از پول پروژه را صرف مطرح شدن خودمان نکرده ایم و همیشه به خاطر اینکه کشور فقیرى داریم، راجع به مسائل مادى پروژه ها حساس بوده ایم و از خرج تراشى گریزان و از ریخت و پاش و سوء استفاده ها جلوگیرى کرده ایم... تک روى و منیت آفت کار گروهى است. حدود ۴۵ سال است که در مجموعه پیرراز کارمى کنم. همیشه مسؤولین، مؤسسین و پیشکسوتان ما به کار گروهى اعتقادداشته و به آن پرداخته اند و تداوم کار پیرراز حاصل همین دفع منیت ها و تک روى ها و خودپسندى ها بوده است.

درباره آثار معمارى به سامان رسیده تیم ما نیز نظرات متفاوتى ارائه مى شود و فارغ از اینکه نظردهندگان معمار هستند یا نیستند و یا تجربه اى درکارمعمارى دارند یا نه، بعضى با اشک شوق از آن یاد مى کنند و بدان مى بالند و بعضى نظرات مخالف با این کارها دارند. مهندس محسن میرحیدر حالا حدود هفت دهه پربار را گذرانده است و این شمه نادیدنى و ناگفتنى نمى تواند حتى گویاى زوایاى بسته اى از تجربیات مفید او باشد.

کسى که هدف غایى و نهایى خود در زندگى را خلق آثارى ماندگار انتخاب کرده و علاقه مند است که تجربیاتش را که اعتقاددارد به هزینه این مردم و به بهاى اتلاف منابع و مصالح و با صرف وقت به دست آمده دراختیار علاقه مندان و همکاران خود قراربدهد.

 

منبع : www.elmtafrih.blogfa.com

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین فتحی فر 1400/06/08 ساعت 18:21

بسیار عالی خدا حفظشون کن....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد